جدول جو
جدول جو

معنی دانه برچیدن - جستجوی لغت در جدول جو

دانه برچیدن
(پَ سَ زَ دَ)
دانه برداشتن. (آنندراج). فروگرفتن حبه های حبوب و چینه از زمین یکایک. التقاط. (منتهی الارب) : نقر، دانه برچیدن مرغ. (دهار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دامن برچیدن
تصویر دامن برچیدن
کنایه از کناره کردن، کناره گرفتن، دوری کردن، برای مثال دامن اندرچین بساط احتشام کس مبین / گردن اندرکش قفای امتحان کس مخور (خاقانی - ۷۷۶)
فرهنگ فارسی عمید
(بَ زَ دَ)
غارت کردن. دزدی کردن. چون: شب خانه یا دکانش را بریدند، چنانکه در خانه هیچ نماند. (از آنندراج) :
میتراشد خامه بهر شعر گفتن مدعی
میبرد دیگر نمیدانم کدامین خانه را.
اشرف (از آنندراج).
همیشه گرچه دزد غارت اندیش
بریدی خانه مردم ازین بیش.
سلیم
لغت نامه دهخدا
(بَ سَ مَ دَ)
دور کردن داغ (؟) (آنندراج) :
مرهم طلبم ز سینه داغم برچین
از زهر بنالم شکرم پیش انداز.
ظهوری
لغت نامه دهخدا
(پَرْ کَ دَ)
بمعنی برچیدن دانه است از زمین. (برهان). برچیدن. (از انجمن آرا). برچیدن مرغ دانه را اززمین. التقاط. (منتهی الارب). برداشتن دانه از زمین با منقار خوردن را: مرغ از پس نان خوردن ازو دانه نچیدی. (گلستان). شادکامی مکن که دشمن مرد
مرغ دانه یکان یکان چیند.
سعدی.
تخت، دانه چیدن مرغ. (منتهی الارب) ، سجده کردن. (برهان) (انجمن آرا) ، کدیه و گدایی نمودن. (برهان). کنایه از گدایی کردن است. (آنندراج). گدایی و دریوزه. (لغت محلی شوشتر). گدایی کردن. (مجموعۀ مترادفات ص 259). و نیز برای مترادفات این ترکیب در معنی اخیر رجوع به کتاب مجموعۀ مترادفات شود
لغت نامه دهخدا